کد مطلب:129564 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

بگو: ناپاک و پاکیزه برابر نیستند
مائده (5) آیه 100.

طبری به نقل از ضحاك بن عبداللّه مشرقی گوید: چون شب فرا رسید امام حسین و یارانش بـیـدار مـانـدنـد و بـه نـمـاز، اسـتـغـفـار و دعـا و تـضـرع پـرداخـتـنـد. در ایـن حـال سـواران دشمن بر ما می گذشتند و از ما مراقبت می كردند و امام حسین (ع) این آیه شریفه را می خواند:«كسانی


كه كافر شده اند مپندارند این مهلت كه به ایشان می دهیم برایشان خـیـر اسـت. مـا بـه آنـها مهلت می دهیم تا گناهشان بیش تر شود و عذابی دارند خفت بار. خـداونـد مـؤمـنـان را بـر ایـن حال كه شما بر آن هستید نمی گذارد تا پلید را از پاك جدا كـنـد.» [1] در آن مـیـان سـواری از مـراقبان دشمن این را شنید و گفت: به خدای كعبه سوگند، پاكان ما هستیم و از شما جدا گشته ایم.

من او را شناختم و به بریر بن خضیر گفتم: می دانی این كیست؟ گفت: نه! گفتم: این ابو حرب سبیعی، عبداللّه بن شهر است. او مردی بذله گو و بیهوده گو و شجاع و خون ریز بود و بارها از سوی سعید بن قیس به سبب جنایاتش زندانی شده بود.

بریر به او گفت: ای فاسق! آیا خداوند تو را جزء پاكان قرار می دهد؟!

گفت: تو كیستی؟

گفت: من بریر بن خضیرم!

گفت: دریغم می آید ای بریر! ای بریر به خدا سوگند هلاك گشتی!

بریر گـفت: ای ابا حرب! آیا نمی خواهی از گناهان بزرگت در پیشگاه خداوند توبه كنی؟ به خدا سوگند ما پاكیزگانیم ولی شما ناپاك هستید.

گفت: من نیز بر این شهادت می دهم!

گفتم: وای بر تو، آیا دانستنت به تو سودی نمی بخشد؟!

گـفـت: فـدایـت گـردم! آنـگـاه چـه كـسـی بـا یـزیـد بـن عـذره عـنـزی از قـبـیـله عـنز بن وائل همنشینی كند؟ گفت: او اینك با من است!

گـفـت: خـداونـد رای تـو را زشـت گـردانـد! تـو در هـر حال نادانی!

سـپس از نزد ما برگشت؛ و آن كسی كه فرمانده سواران بود و شب از ما پاسبانی می كرد عزرة بن قیس احمسی بود. [2] .


[1] آل عمران (3)، آيه هاي 178 و 179.

[2] تاريخ الطبري، ج 4، ص 320 ـ 321.